loading...
جوک:لطیفه:بازی:سرگرمی
محمد محمدی بازدید : 270 شنبه 22 خرداد 1389 نظرات (0)

به نام حضرت دوست

سلام!

بدون مقدمه می رم سر اصل مطلب!

خیلی خوشحالم...

از اینکه توفیق شد بنویسم.

شرایط نیست که بیشتر بنویسم! چون هر دکمه ای را که فشار می دهم صدا می دهد، و ممکن است باعث آزار اعضای خانواده شوم...........

بله!!

مانیتور...............

چی؟

یک مانیتور ناب...

دارم حال می کنم!

عجب تصویری، مانیتور فلت ال جی هفده اینچ!!

همون قبلی............

ولی قدرش رو حالا می دونم!!

مخلصیم....................

خدانگهدار

امضاء: احمد مانیتور

محمد محمدی بازدید : 355 شنبه 22 خرداد 1389 نظرات (0)
سلام

همش همین

بعد از کلی انتظار فقط همین

همین

عجب

خوب

منم سریع میرم سر اصل مطلب

سه شنبه چه کنم

اوی با تو ام

ساعت چند؟؟؟؟

خبرا بده

این شعر هم تقدیم به تو

حفظ کن که اخر شب بخونی

شنیده ای تو که محمود غزنوی شب دی ***نشاط کرد و شبش جمله در سمور گذشت

یکی فقیر در آن شب لب تنور گرفت  ****لب تنور بر آن مستمند عور گذشت

علی الصباح بزد نعره که ای محمود ****شب سمور گذشت و لب تنور گذشت 

البته فکر کنم ادامه هم داشته باشه ولی بیشتر از این دستگیرمون نشد

خدافظ

محمد محمدی بازدید : 722 شنبه 22 خرداد 1389 نظرات (0)

سلام

بله. همین! مردک!! مگه خودت چه کردی؟

تو که بودی...

نذار که هرچی تو دلم هه بریزم بیرون!

که ممکنه از آه دل من آتیش بگیری................

بگذریم!!

مهندس بابت شعر ممنون! متفاوت نقل شده، هزار جور. نقل شما هم یکی از خوباشه، ولیکن اینک هم هه:


شنیدیم که محمود غزنوی، شب دی می خورد و شبش جمله در سمور گذشت!

گدای گوشه نشینی، لب تنور گرفت!

لب تنور بر آن بی نوای عور گذشت...

علی الصباح بزد نعره ای که: ای محمود

شب سمور گذشت و لب تنور گذشت...

(این کاملش، اینم ادامش:)

شب یلدا نیز می گذرد، چه در پوست سمور و چه لخت و عور پای تنور!!

گنج و رنج و غم و شادی جهان در گذر است...

عاقل آن به، که در اندیشه پایان باشد...

(البته آخرش از اولش جداست ولی باهاشه...)

(شعر رو پیدا کرده بودم، منتهی به دلایل امنیتی نخوندم!)

(خدا استادمون رو بیامرزه!!)

خوب!

خبر خاصی نیست؟

سه شنبه که نگو...

چه شبی بشه!!

این شعر هم سرودم برای سه شنبه:


سه شنبه های عاشقی، چرا فرا نمی رسد؟

به دوستان با وفا، مگر ندا نمی رسد؟

دلم گرفته عاشقان، از این هوای بی کسی...

به داد دل شکستگان مگر خدا نمی رسد؟


البته اصلاحات اساسی نیاز داره که حسش نی...........

خیلی مخلصیم!

اینم لینک ویدئوی آنلاین ایرونی

لینک سایت

خلاصه که خیلی مخلصیم. شل و پل!

یوهاهاها...............

تا سه شنبه!

فی امان الله...

امضاء: مورینیهو

محمد محمدی بازدید : 296 شنبه 22 خرداد 1389 نظرات (0)
سلام

چطورستت؟؟

احسنت

عجب بیتی و شعری و......

مجلسو ترکوندی

خوب خلاصه اینکه خوبه

سه شنبه رو میگم

لینک ویدیو انلاینم که فیلتره

ولی ناراحت نشو بیا این دوتا لینکو برات میزارم

سایت های وطنی و فعلا چیز نشده

rooz video

kalam.tv

شرمنده به پای لینک شما نمیرشه

ولی چه کنیم که چیز دیگه فعلا تو دست و بال نی

بیشتر نمینویسم که حرف واسه گفتن داشته باشم

بای 

محمد محمدی بازدید : 238 شنبه 22 خرداد 1389 نظرات (0)

سلام...

یک موجود ریز، به نام برفک گقتند که...

بی خیال!

_یک حرف مفتی زده حالا....

-چی رو بیخیال! مگه هرکی هرکیه؟

_یعنی نیس؟

-نه که نیست...

_ پس چیه؟

-هیچی بابا...

بی خیال!

سلام ویژه خدمت مهندس!

گوساله هایی که نظرات تبلیغی می گذارید، لطفا نگذارید...

حالمون به هم خورد!

مهندس من هانت اومد......

یک دمت گرم مشتی تقدیمت می کنم! از راه صفر و یک های کامپیوتر می بوسمت....

[بوسه]

ممنونم!

خیلی باحاله............

سه شنبه هم خوش گذشت...

دستت درد نکنه!

چهار شنبه هم توفیق زیارت داریم. اگر خدا خواست و زنده موندیم!

و دیگر هیچ.................

البته!

به امید دیدار

امضاء: سرمربی تیم اتلتیکو مدرسه، احمد مورینیهو

محمد محمدی بازدید : 210 شنبه 22 خرداد 1389 نظرات (0)

سلام

مهندس عزیز، لینکها رویت شد. خواستی برشون داری، بردار.........

عرض دیگری نیست. رفیقت هم اومد!

همین!

فرت...

منظورم تماس بود:

تماس فرت، احمد

محمد محمدی بازدید : 334 شنبه 22 خرداد 1389 نظرات (1)
سلام

من رفقیقی ندارم و نمیشناسم مخصوصا اگه ریشم داشته باشه

بگذریم.....

جمعه اکی هست یا نه؟؟؟؟

باز اکی خوندی بابا اکیه

خبر از شما

فقط یه مطلب دیگه بود که ترجیع دادم از طریق ایمیل با شما مکاتبه کنم (دوستان فکر نکنن چیز مهمیه فقط به دلیل امنیتی و سری بودن مطلب مجبور شدم از ایمیل استفاده کنم)

همین و بس

خدانگهدار

محمد محمدی بازدید : 236 شنبه 22 خرداد 1389 نظرات (0)

سلام

مهندس عزیز سلام...

محموله ارسالی رویت شد. تشکرات فراوان...

(توضیحات در میل داده شده، دوستان از فضولی جر نخورند! نمی گم...)

اما بابت جمعه:

عرض به خدمت شما که همانطوری که مستحضرید، بنده بسیار مشتاق روزهای وصالم...

و همانطور که در دوبیتیکی که سرودم پیداست، حتی لحظه شماری می کنم برای رسیدن به دوستان! و لحظات خوش با هم بودن...

این یک طرف قضیه!

طرف دیگر اینکه همانطوری که خدمت شریفتان عرض کردم، مسولیت یک مدرسه زرتاق را به بنده ناچیز محول کرده اند، و امروز که روز اول بود حدود ساعت هشت و نیم شب بود که رسیدم خونه!!

چرا؟

چون:

کار کردن با بچه ها یک طرف، رسوندن دستیارم هم همان طرف! چک و چانه زدن با معاون آموزشی مدرسه هم طرف دیگر!!

خوب...

با این حساب، علی رغم میل باطنی ام، باید در جواب سوال شما عرض کنم که نه!!

ولی..........

من که نمی گم نه!

صبر می کنم، اگر بساط ما زود جمع و جور شد و تا هفت و حتی هفت و نیم رسیدم خونه، در خدمتم!!

اونهم با سر..........

لیکن اگر نشد، باعث شرمندگی میشه.....

به هر روی از الان هم منتظرم هم شرمنده!

تا یار که را خواهد و میلش به که باشد................................

یک نکته دیگر:

مهندس پستات تلگرافی شده...

سه خط!!

بابا من پست روی پست خودم گذاشتم، اگه می خوای بگی که تو هم همینطوره!!!

بنویس...

بگو.......

هرچه می خواهد دل تنگت بگو................................

عرض دیگری نیست!

خیلی مخلصیم

تا فردا شب ( انرژی مثبت دادم که جور بشه انشاء الله...)

دست حق نگهدار

امضاء: علی اضغر مدیر روستا، سرمربی تیم کچ و خاک شمیرانات

(احمد!!)

محمد محمدی بازدید : 255 شنبه 22 خرداد 1389 نظرات (0)
سلام

واقعا که وبلاگ بو گرفته

نمیدونم بوی چیه ولی یه بوهایی میات

میدونی از چیه؟؟؟؟

بگذریم.........

خدمت شریف استاد عارضم که دوستان خیلی علاقه مند به تبادل لینک هستند چطوره که باهاشون تبادل لینک کنیم

تو همین پست اعلام میکنم کسانی که مایلند با ما تبادل لینک کنند اول وبلاگ ما را با نام "کس خل ترین کس خل ها" با توضیح بزرگترین وبلاگ کس و شر با پذیرایی اکی زرد از بازدیدکنندگان لینک کنند بعد به ما خبر دهند تا لینکشان کنیم

چطوره؟؟؟

اگه خوبه بهشون خبر بدیم

این یارو کیه یوزر و پسورد میخوات چطوره یه بسته اکی براش بفرستیم شاید ولمون کنه

یو ها ها ها ها

راستی مشکل سیستمت حل شد؟؟؟میتونی به اینترنت وصل بشی؟؟؟

خوب معلومه که وصلی

بیا برو به این لینک ببین چیا میبینی

از 119000 تومان برو تا 300000 تومن

عجب

لینک

میگم چند وقته عکسای منحرف نذاشتم

فکر کردی میزارم

نمیزارم

ولی مطمئن باش در اینده ای نزدیک بغل وبلاگ رو با چند تا عکس ،گهر بار میکنم

یو ها ها ها .......

خوب سه شنبه های عاشقی هم که تو فکرش باش

خبر از شما

داشت یادم میرفت انتی ویروسمم عوض کردم

فکر میکنی بهت میگم چی گذاشتم

فکر کردی به همین راحتی بهت میگم

خودتو نکش نمیگم

ولی کارش خیلی درسته

قراره یکایک انتی ویروسا رو خودم تست کنم ببینم چطوریه

فعلا این یکی که از نود بهتر بود.حالا یه ماهی باهاش کار میکنم و بهت میگم اوضاش چطوره

دیگه حرف و مطلبی نیست

فقط سلامتی اقا و خدافظی شما مونده که ..........

بای

امضا:جوجه اردک زشت

محمد محمدی بازدید : 1264 شنبه 22 خرداد 1389 نظرات (3)
سلام

در این قسمت سعی میکنم از نوشتن چرت و پرت و کسو شعر خوداری کنم و یه مطلب از تجربه شخصیم در ezlaptop برای دریافت لپ تاپ رایگان بذارم

خوب فکر کنم دیگه اکثرا نهوه کار سایت و چگونگی دریافت لپ تاپ رو میدونن واسه همین میرم سر اصل مطلب.

یعنی لپ تاپ رو میدن اونم مفت و مجانی با چند تا کلیک

من که فکر نکنم

خوب اگه رو لینک زیر کلیک کنید یه عکس از صفحه اکانت من میبینید که امتیازم به 195 رسیده یعنی دیگه میتونم لپ تاپم رو درخواست کنم

عکس امتیاز

خوب منم همین کارو کردم یعنی درخواست ندادم خودشون در قسمت Withdraw Credits کنار عکس لپ تاپ سونی بهم گفتن اگه این لپ تاپ رو میخوای روی لینک کلیک کن و اگه نه هم که ادامه بده تا 295 که اپل رو بگیری و ما هم کلیک کردیم و چی دیدیم؟؟؟؟

یه پیغام جدید دقیقا در همون جا که میتونید رو لینک زیر کلیک کنید و پیغامی که سایت داد رو کنار لپ تاپ سونی ببینید

عکس پیغام

حالا سوال اینجاست ایا این لپ تاپو میدن؟؟؟

چرا هنوز واسم کردیت میفرستن میتونید کردیتایی رو که بعد از کامل شدن امتیازم فرستادن رو تو عکس زیر ببینید؟؟؟؟

عکس کردیت

اگه قرار بود لپ تاپ رو بدن چرا وقت و تاریخ و ایناشو مشخص نکردن

از ترجمه ای که از پیغامشون کردم بوش میات که یه جورایی مچلمون کردن (سر کارمون گذاشتن)گفتم یه هوا یزدی هم بزنم تنگش مزه دار بشه 

فکر کنم میخوان قرعه کشی یا چیزی شبه به این بکنن و اگه برنده شدم باهام تماس بگیرن و از این کسو شعرا

ای  ول خوب سر کارمون گذاشتن.

من در کل چشمم اب نمیخوره که لپ تاپو بدن ولی اگه یه روزی دادن و منم زنده بودم این پستو اصلاح میکنم

خوب خدا رو چه دیدی شاید ما هم لپ تاپو گرفتیم ولی تا اون موقع فکر کنم اون لپ تاپ با اون مشخصات شده باشه اسباب بازی بچه ها

احتمالا سال 2312 بهمون میدن ولی چه فایده که سال 2012 زمین خراب میشه و لپ تاپ ما هم نابود میشه

راستی شاید اون دنیا دادن

بیا این پستم شد همش کسوشعر

بهتره بحثو ببندم و برم دنبال یه سایت دیگه شاید اتومبیل فراری دادن

خداحافظ

امضا:شهریار

محمد محمدی بازدید : 148 شنبه 22 خرداد 1389 نظرات (0)

از مردم دنيا سوالي پرسيده شد و نتيجه آن جالب بود.

سؤال  از اين قرار بود:
نظر خودتان را راجع به راه حل كمبود غذا درسایر كشورها صادقانه بيان كنيد ؟ 

و جالب اینکه كسي جوابي نداد.

...

محمد محمدی بازدید : 175 شنبه 22 خرداد 1389 نظرات (0)

 

بدون شک کمتر چیزی لذت بخش تر از خواب بعد از خاموش کردن ساعتی که در حال زنگ زدن است نخواهد بود و دنیای مدرن نیز در تلاش است که ما را از این لذت ، محروم کند.

می گوئید نه ؟

به این اختراع جدید نگاه کنید.

 

موقع خوابیدن دگمه زنگ زدن برای فردا را فشار می دهید.

نیمه شب ساعت بی سر و صدا راه می افتد ، از تخت پایین می آید و آن قدر راه می رود تا در یک گوشه از اتاق مخفی شود.

صبح که شد برای پیدا و خاموش کردن اش باید از تخت خواب خارج بشوید.

هنر ساعت اینجا است که هر روز یک جای جدید و متفاوت با قبل برای مخفی شدن پیدا می کند.!!!

محمد محمدی بازدید : 175 شنبه 22 خرداد 1389 نظرات (0)
لوگوی گوگل همزمان با شروع رقابتهای جام جهانی 2010 آفریقای جنوبی و تب فوتبال به شکل بازیکنان جام جهانی در آمد.

رقابت های جام جهانی فوتبال 2010 از جمعه 11 ژوئن با حضور 32 تیم در شهرهای مختلف آفریقای جنوبی برگزار می شود به همین منظور لوگوهای مناسبتی بزرگترین موتور جستجوی دنیا این بار به شکل فوتبال در آمده است.

محمد محمدی بازدید : 136 شنبه 22 خرداد 1389 نظرات (0)

یه روزی یه مرده نشسته بوده و داشته روزنامه اش رو می خونده که زنش یهو ماهی تابه رو می کوبه تو سرش!
مرده می گه: برا چی این کار رو کردی؟
زنش جواب می ده: به خاطر این زدمت که تو جیب شلوارت یه تکه کاغذ پیدا کردم که توش اسم جنى (یه دختر) نوشته شده بود…
مرده می گه: وقتی هفته پیش برای تماشای مسابقه اسب دوانی رفته بودم اسبی که روش شرط بندی کردم اسمش جنی بود.
زنش معذرت خواهی می کنه و می ره به کارای خونه برسه.
سه روز بعد، مرد داشت تلویزین تماشا می کرد که زنش این بار با یه قابلمه ی بزرگتر می کوبه تو سرش به طوری که مرده تقریبا بیهوش می شه.
مرد وقتی به خودش میاد می پرسه این بار برای چی منو زدی؟
زنش جواب می ده: آخه اسبت زنگ زده بود!

محمد محمدی بازدید : 146 شنبه 22 خرداد 1389 نظرات (0)

قصد داریم ترفندی متفاوت را به شما معرفی کنیم که با استفاده از آن میتوانید به راحتی و با تایپ یک متن کوتاه در نرم افزار Notepad ویروسی به نام Eicar بسازید. این ویروس در حقیقت یک ویروس نمای استاندارد برای تست آنتی ویروسهاست. لازم به ذکر است این ویروس یک ویروس واقعی نیست و در حقیقت یک ویروس نما است و فقط برای تست آنتی ویروس شما مثل یک ویروس عمل میکند. میتوانید مطمئن باشید که Eicar به هیچ وجه به سیستم شما آسیبی نخواهد رساند. برای تکمیل توضیحات فوق باید گفت EICAR مخفف عبارت European Institute for Computer Antivirus Research می باشد.

محمد محمدی بازدید : 144 شنبه 22 خرداد 1389 نظرات (0)

پیر مرد روستا زاده ای بود که یک پسر و یک اسب داشت. روزی اسب پیرمرد فرار کرد، همه همسایه ها برای دلداری به خانه پیر مرد آمدند و گفتند:عجب شانس بدی آوردی که اسبت فرارکرد!

روستا زاده پیر جواب داد: از کجا میدانید که این از خوش شانسی من بوده یا از بد شانسی ام؟ همسایه ها با تعجب جواب دادن: خوب معلومه که این از بد شانسیه!

هنوز یک هفته از این ماجرا نگذشته بود که اسب پیر مرد به همراه بیست اسب وحشی به خانه برگشت. این بار همسایه ها برای تبریک نزد پیرمرد آمدند: عجب اقبال بلندی داشتی که اسبت به همراه بیست اسب دیگر به خانه بر گشت!

پیر مرد بار دیگر در جواب گفت: از کجا میدانید که این از خوش شانسی من بوده یا از بد شانسی ام؟ فردای آن روز پسر پیرمرد در میان اسب های وحشی، زمین خورد و پایش شکست. همسایه ها بار دیگر آمدند: عجب شانس بدی! وکشاورز پیر گفت: از کجا میدانید که این از خوش شانسی من بوده یا از بد شانسی ام؟ وچند تا از همسایه ها با عصبانیت گفتند: خب معلومه که از بد شانسیه تو بوده پیرمرد کودن!

چند روز بعد نیروهای دولتی برای سربازگیری از راه رسیدند و تمام جوانان سالم را برای جنگ در سرزمینی دوردست با خود بردند. پسر کشاورز پیر به خاطر پای شکسته اش از اعزام، معاف شد.

همسایه ها بار دیگر برای تبریک به خانه پیرمرد رفتند: عجب شانسی آوردی که پسرت معاف شد! و کشاورز پیر گفت: از کجا میدانید که…؟

محمد محمدی بازدید : 162 شنبه 22 خرداد 1389 نظرات (0)
پلیس انگلستان خبر از دستگیری مردی داد که قصد داشت با پوشیدن لباس شخصیت کارتونی اسنوپی به داخل یک زندان نفود پیدا کرده و یکی از اقوام خود را آزاد کند.
به گزارش خبرآنلاین این مرد که مسلح نیز بود قصد داشت با شکستن در ورودی کارکنان به داخل زندان راه پیدا کند. لباس و ظاهر عجیب این فرد بیش تر به جای آن که باعث ترس شود، تعجب و شگفتی نگهبانان را به همراه داشت.
این مرد تنها نبود و یک همدست نیز او را در این کار یاری می‌کرد. آن‌ها بلوا و آشوب زیادی در زندان ایجاد کردند، اما بعد از مدتی مشخص شد اسلحه آن‌ها یک هفت تیر آب‌پاش ساده است و پلیس به سادگی هر دو نفر را دستگیر کرد.
البته این تنها موضوع جالب در این سرقت نبود.بعد از دستگیری این دو نفر مشخص شد که آن‌ها حتی زندان را هم اشتباهی آمده اند و خویشاوند آن‌ها در جای دیگری زندانی است.
یکی از مقامات زندان در این باره به روزنامه سان گفت: دیدن یک سگ کارتونی بزرگ که قصد ورود غیر مجاز به زندان را داشته باشد، چیزی نیست که هر روز اتفاق بیفتد.
به نظر می‌رسد این اتفاق را باید بدترین عملیات فرار از زندان تاریخ نامگذاری کرد.
محمد محمدی بازدید : 152 شنبه 22 خرداد 1389 نظرات (0)

يک روز کارمند پستي که به نامه‌هايي که آدرس نامعلوم دارند رسيدگي مي‌کرد متوجه نامه اي شد که روي پاکت آن با خطي لرزان نوشته شده بود نامه‌اي به خدا !
با خودش فکر کرد بهتر است نامه را باز کرده و بخواند.در نامه اين طور نوشته شده بود:
خداي عزيزم بيوه زني هشتادوسه ساله هستم که زندگي ام با حقوق نا چيز باز نشستگي مي‌گذرد. ديروز يک نفر کيف مرا که صد دلار در آن بود دزديد.
اين تمام پولي بود که تا پايان ماه بايد خرج مي‌کردم. يکشنبه هفته ديگر عيد است و من دو نفر از دوستانم را براي شام دعوت کرده‌ام، اما بدون آن پول چيزي نمي‌توانم بخرم. هيچ کس را هم ندارم تا از او پول قرض بگيرم . تو اي خداي مهربان تنها اميد من هستي به من کمک کن ...

کارمند اداره پست خيلي تحت تاثير قرار گرفت و نامه را به ساير همکارانش نشان داد. نتيجه اين شد که همه آنها جيب خود را جستجو کردند و هر کدام چند دلاري روي ميز گذاشتند. در پايان نودوشش دلار جمع شد و براي پيرزن فرستادند ...
همه کارمندان اداره پست از اينکه توانسته بودند کار خوبي انجام دهند خوشحال بودند. عيد به پايان رسيد و چند روزي از اين ماجرا گذشت، تا اين که نامه ديگري از آن پيرزن به اداره پست رسيد که روي آن نوشته شده بود: نامه‌اي به خدا !
همه کارمندان جمع شدند تا نامه را باز کرده و بخوانند. مضمون نامه چنين بود :
خداي عزيزم، چگونه مي‌توانم از کاري که برايم انجام دادي تشکر کنم. با لطف تو توانستم شامي ‌عالي براي دوستانم مهيا کرده و روز خوبي را با هم بگذرانيم. من به آنها گفتم که چه هديه خوبي برايم فرستادي ... البته چهار دلار آن کم بود که مطمئنم کارمندان اداره پست آن را برداشته‌اند!!...

محمد محمدی بازدید : 196 شنبه 22 خرداد 1389 نظرات (0)

در این ویژگی جدید شما می‌توانید صفحه اصلی گوگل را با عکس های خودتان به عنوان پس زمینه تغییر دهید.

با مراجعه به صفحه اصلی گوگل ، لینکی با عنوان تغییر عکس بک گراند (Change background image) در گوشه پایین سمت چپ صفحه خواهید دید.

 اگر این لینک را نمی‌بینید از اکانت گوگل خود خارج شوید و مجددا تلاش کنید. شما می‌‌توانید عکسی از مجموعه از پیش تعیین شده گوگل ، گالری‌های عمومی ، اکانت پیکاسا خودتان یا از عکس هایی که در کامپیوتر دارید را انتخاب کنید.

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 33
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 1
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 3
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 32
  • بازدید ماه : 24
  • بازدید سال : 119
  • بازدید کلی : 9,523